SaeedKeshavarzi.blog.ir



for each CUDA Toolkit version in any specific OS there is minimum required driver version

For reference, on linux, the previous CUDA toolkits required the following minimum driver versions:

CUDA 9.2: 396.xx

CUDA 9.1: 387.xx

CUDA 9.0: 384.xx

CUDA 8.0  375.xx (GA2)

CUDA 8.0: 367.4x

CUDA 7.5: 352.xx

CUDA 7.0: 346.xx

CUDA 6.5: 340.xx

CUDA 6.0: 331.xx

CUDA 5.5: 319.xx

CUDA 5.0: 304.xx

CUDA 4.2: 295.41

CUDA 4.1: 285.05.33

CUDA 4.0: 270.41.19

CUDA 3.2: 260.19.26

CUDA 3.1: 256.40

CUDA 3.0: 195.36.15


Nvidia decided to add a table to the release notes in which the driver versions are determined. Here is the link from Nvidia documentation for 

Cuda version 9.2.88 and here is the screenshot:


references:

nvidia.com Driver Download Page

CUDA Toolkit Archive Link

stackoverflow.com/questions/29241538

stackoverflow.com/questions/30820513


if you have

typedef int* IntPtr;

then

const IntPtr p;

does not stand for

const int* p;

but rather stands for

int* const p;

Typedef-name is not a macro. Once the "pointerness" of the type is wrapped into a typedef-name, there's no way to use it to create a pointer-to-const type anymore. I.e. there's absolutely no way to use the above IntPtr typedef-name to produce an equivalent of

const int* p;

You have to either use to pointee type explicitly (as you did with value_type), or check whether your container defines a different typedef-name, with const already wrapped "inside" (like const_pointer or something like that).


ref: 

http://stackoverflow.com/a/1647394


اعتقادات بهنام:

زندگی ترکیبی از سرمایه ها و محل­هایی برای سرمایه گذاری است. اصلی ترین سرمایه هر انسان عمر اوست و در یک نگاه کلی دو موقعیت اصلی سرمایه گذاری حال و آینده انسان است. انسانی موفق خواهد بود که سرمایه خود را به صورت متعادل بین حال و آینده خود تقسیم کند. نه بیخیال از آینده وقت و پول خود را صرف خوشگذرانی کند و نه حال خود را فدای آینده های دور ودراز کند


اعتقادات جدید بهنام:

من جدیدا به این نتیجه رسیدم که Work Hard, be Honest, Believe in God and Enjoy Your Life، تو الان چقدر از زندگی لذت میبری؟ تو که تازه الان در وضعیت نسبتا بهتری نسبت به دیگر هم سن و سال­های خودت هستی. حال ببین بقیه مردم چی کار میکنند.

من که الان به زندگی گذشته خودم نگاه میکنم میبینم که توی تمام مراحل زندگی در اضطراب و دلهره چیزهایی که برای اون میجنگیدم بودم در حالی که دوستانی دارم که در مقایسه با من هیچ چیز ندارند ولی خیلی خیلی بیشتر از من از زندگی لذت میبرند

شما اون دهاتی رو در نظر بگیر که یه گوشه دهات سه تا گوسفند داره و شب راحت سرش رو میزاره زمین و میخوابه و صبح خوشحال و خندان دنبال زندگیش میره و از نعمات خدا لذت میبره. حالا این رو مقایسه کن با او میلیاردری که صبح تا شب با اضطراب و دلهره سپری میکنه.

احسان: امروز چی زدی بهنام

بهنام: نمیدونم


سخنان تاثیر گذار بهنام:

یه جایی خونده بودم که In Young Age Try to Learn not to Earn، یعنی در سنین جوانی سعی کنید یاد بگیرید تا اینکه دنبال پول باشید. ولی اگر شخصی که این سخن رو گفته بود ایران زندگی میکرد، حرفش رو جور دیگه ای میگفت: In Young Age Learn How to Earn، یعنی در سنین جوانی یاد بگیرید چگونه پول دربیارید


جمله ای تاثیر گذار از پدر بهنام

حرکت به سوی اهداف بزرگ مثل رانندگی در یک جاده مستقیم و بلنده که انتهای اون معلوم نیست و تا دور دست­ ها ادامه داره. آدم وقتی ابتدای راه هست و به انتهای جاده نگاه میکنه، میبینه که دو طرف جاده در افق با هم تلاقی پیدا کردند و شاید بترسه و با خودش فکر کنه "این غیر ممکنه که من بتونم با ماشینم از این مسیر باریک عبور کنم" و از حرکت به سمت هدف خودش منصرف بشه. ولی بهنام، هیچ وقت اسیر افکار منفی نشو. مسیرت رو با قدرت ادامه بده تا ببینی چطور افق ­های روشن در مقابلت پدیدار میشوند و مسیرهایی که به نظرت سخت و صعب العبور می­ آمدند رو به راحتی پشت سر میگذاری.


بابای محمدرضا بعضی موقع ها این شعر رو میخونه

 

صبحدم رفتم به اطراف چمن
بلبلی با جفت خود گفت این سخن 
ما ز سرمای زمستان رسته ایم 
دل به امید گلستان بسته ایم 
هر دو بودند گرم اندر این سخن 
باشه ای آمد ربودش بر دهن 
در دهان باشه با سوز و گداز 
عمر کوته بین و امید دراز

 

https://www.cloob.com/u/jjonne/44223190


خلبانی که تصمیم میگیره دکمه EJECT رو بزنه، باید از تمام قسمت های هواپیمای خودش دل بکنه و فراموششون کنه؛
اما تنها قسمتی که تا آخر با خلبان میمونه، صندلی خلبانه که اون رو بالا میبره و جونش رو نجات میده.
اما بهنام عزیز، شما سعی کن از اون صندلی هم دل بکنی و فراموشش کنی. خیلی ممنون.

 


روزی من ترک موتور با محمدرضا در اتوبان با سرعت 110 کیلومتر در حال حرکت بودیم، ناگهان محمدرضا رو به من کرد و گفت: سعید، میدونی خدا چرا به آدم دو تا چشم داده؟ گفتم نمیدونم، گفت: بخاطر این که اگر سوار موتور بودی و آشغال رفت توی یکی از چشم هات بتونی با اون یکی چشمت مسیرت رو ادامه بدی. من همان جا ترک موتور محمدرضا نعره ها زدم و جامه دریدم.

 

smiley


جمله تاثیر گذاری از سایتی که محمدرضا نشون داد


در عصر یخبندان بسیاری از حیوانات یخ زدند و مردند.
خارپشتها وخامت اوضاع را دریافتند و تصمیم گرفتند دورهم جمع شوند و بدین ترتیب خود را حفظ کنند .
ولی خارهایشان یکدیگررا زخمی میکرد با اینکه وقتی نزدیکتر بودند گرمتر میشدند ولی تصمیم گرفتند ازکنارهم دور شوند ولی با این وضع از سرما یخ زده می مردند ازاینرو مجبور بودند برگزینند: یا خارهای دوستان را تحمل کنند و یا نسلشان از روی زمین محو گردد.
دریافتند که باز گردند و گردهم آیند.
آموختند که با زخم های کوچکی که از همزیستی بسیار نزدیک با کسی بوجود می آید کنار بیایند
و زندگی کنند چون گرمای وجود آنها مهمتراست و این چنین توانستند زنده بمانند .
بهترین رابطه این نیست که اشخاص بی عیب و نقص را گردهم آورد بلکه آن است هر فرد بیاموزد با معایب دیگران کنارآید و محاسن آنانرا تحسین نماید


http://shenasname.com


دنیا کشتزار اراده انسان است. مانند زمین حاصلخیزی که انسان دانه اراده خود را در آن کشت می­دهد. بعضی از انسان­ها در سنین جوانی نگران هستند، آیا دانه­ای که کاشته­اند رشد می­کند و تبدیل به درختی بزرگ و تناور می­شود یا خیر. اما بی­مورد نگران هستند، زیرا زندگی دنیا بر این اساس بنا شده­است که انسان را به اراده­ای که بر آن ثابت قدم باشد برساند. اما انسان باید نگران مساله دیگری باشد و خطری بزرگتر در زمانی دیگر زندگی انسان را تهدید می­کند. زمانی که بذر اراده انسان تبدیل به درختی بزرگ و تناور شود و در آن زمان متوجه شود این درخت که حاصل عمر او است، آن چیزی نبوده که می­خواسته. آن­گاه باید تبر به دست بگیرد و حاصل زندگی خود را ریشه­کن کند یا تا آخر عمر با آن مدارا کند.
نگرانی گروه دیگر این است که کدام دانه­ی اراده را در زمین بارور زندگی­شان بکارند که در پایان کار پشیمان نشوند. آنقدر درگیر این مساله می­شوند که هیچ­گاه اراده­شان بر تصمیمی استوار نمی­شود. بهار جوانی­شان به خزان پیری می­رسد و زمین حاصلخیز عمرشان پر می­شود از علف هرز.
پ.ن1: بهنام که نیست، نوشته­ها غنای کافی رو پیدا نمی­کنند    
پ.ن2: گروهی در "جمع صبر کننده"، اراده­هایشان را چال می­کنند.


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها